تا صبحدم

ساخت وبلاگ

تا صبحدم به یادِ تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
او با شهاب بر شبِ تب کرده خط کشید
من برق چشمِ ملتهبت را رقم زدم
تا کور سوی اخترکان بشکند همه
از نامِ تو به بام افق ها ،‌ علم زدم
با وامی از نگاهِ تو خورشید‌های شب
نظمِ قدیم شام و سحر را به هم زدم
هر نامه را به نام و به عنوانِ هر که بود
تنها به شوقِ از تو نوشتن قلم زدم
تا عشق چون نسیم به خاکسترم وزد
شک از تو وام کردم و در باورم زدم
از شادی ام مپرس که من نیز در ازل
همراه خواجه قرعه ی قسمت به غم زدم

#حسین_منزوی

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم آذر ۱۴۰۱ ساعت 8:40 توسط جوادقاضی جهانی  | 

بهداشت و خانواده...
ما را در سایت بهداشت و خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behdasht2000o بازدید : 98 تاريخ : جمعه 30 دی 1401 ساعت: 12:04